م24
نویسنده: محمدرضا ضمیری
دختران و ازدواج تحمیلی
چکیده:
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران اجتماعی، عنصر رضایت و توافق طرفین در ازدواج، یکی از عوامل استحکام نهاد خانواده و پایداری نکاحی است؛ لیکن از گذشته تا امروز، ازدواجهایی اجباری و ناخواسته به وقوع پیوسته که در این نوع وصلتها معمولاً عمدة خسارات مادی و معنوی متوجه دختران بوده است. این در حالی است که در تمام ادیان الهی، حق آزادی فرد در همسرگزینی مشروع و حق انتخاب شدن در فرآیند ازدواج جزء حقوق مسلم دختران شمرده شده است. اما در طول اعصار و در ملل مختلف گاهی این حق نادیده گرفته شده است که تبعاتی فردی، خانوادگی و اجتماعی درپی داشته است. این نوشتار با توجه به اهمیت موضوع، برخی از زمینههای فردی، خانوادگی و اجتماعی مؤثر بر وقوع ازدواجهای تحمیلی را بررسی کرده و راهکارهایی پیشگیرانه ارائه نموده است.
واژگان کلیدی:
ازدواجتحمیلی، دختران، ازدواجاجباری، ازدواجناخواسته، ازدواجربایشی، ازدواجمبادلهای، نارضایتیزناشویی، همسرگزینی، وصلت.
ازدواج اجباری به عنوان معضلی جهانی در حوزه خانواده تلقی میشود که به امنیت جسمی، روحی، اجتماعی و فرهنگی زنان، آسیبهای جدی وارد میسازد.
سالانه 4 میلیون زن در جهان خرید و فروش یا مجبور به ازدواج اجباری میشوند. (روزنامه حیات نو، 29/8/1381) بخشی از این ازدواجها مربوط به دوران خردسالی دختران است، بیشتر ازدواجهای پایینتر از 12 سالگی، اجباری و ناخواسته میباشد و معمولاً پس از چند سال به جدایی، همسرکشی یا سایر آسیبهای فردی و خانوادگی منجر میشود.
شیوع ازدواج ناخواسته در بسیاری از کشورها به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است، بـه گونـهای که بـرای بررسی ابعاد مختلف آن، اولیـن گردهمایی بیـنالمللی ازدواجهای اجباری تشکیل شد و شرکت کنندگان در این اجلاس از 13 کشور جهان تأکید کردند که ازدواج اجباری نقض آشکار حقوق بشر میباشد. در این اجلاس مقرر گردید که علل و عوامل این پدیده بررسی شود و بانک اطلاعاتی جهت گردآوری آمار و اطلاعات دقیق این فاجعه تأسیس گردد.
بسیـاری از ازدواجهای نـاخواسته در کشورهای غربی میـان مهاجرین سـاکن، رخ میدهد به طوری که بسیاری از قربانیان ازدواجهای اجباری برای کمک به سازمانها و ادارات دولتـی مراجعه مینماینـد، طبـق آمـار 85 درصـد قـربانیان، دختـران جوانـی از کشورهای آسیای جنوب شرقی هستند. بیشتر قربانیان بین 18 تا 24 سال سن داشته و تحت فشار خانواده مجبور به ازدواج شدهاند. (www.womenrc.com)
پدیدة ازدواج اجباری به هیچ وجه محدود به کشورهای جهان سوم نیست، هرچند اغلب بیان میشود که در جوامع سنتی حقوق زنان در موضوعاتی نظیر انتخاب همسر، تصمیمگیری در خانواده و آزادی طلاق نادیده انگاشته میشود، (شیخی، 1380: ص54) اما در عصر حاضر، در جوامع صنعتی نیز ازدواجهای تحمیلی رواج زیادی دارد. به طور نمونه در کشورهای صنعتی و پیشرفتهای همچون آلمان دامنه این نوع ازدواجها وسیع است. خانم فولتز سخنگوی سازمان سرزمین زنان در آلمان بیان میکند: «در طول دو سال گذشته گزارشات زیادی درباره ازدواج اجباری بسیاری از دختران جوان ارائه شده است. مهاجران، بیش از همه در معرض ازدواج ناخواسته قرار دارند. در عین حال، حتی دخترانی که در آلمان به دنیا آمدهاند، از سوی والدین یا برادران خود، در سنین بسیار پایین مجبور به ازدواج میشوند و ازدواج ناخواسته و اجباری شامل حال دختران آلبانیایی، مراکشی و کشورهای آفریقایی نیز میشود».)www.dwelle.de.persian(
متأسفانه ازدواج تحمیلی در کشور ما نیز دامنه وسیعی یافته است و از برخی استانهای کشور مانند کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان مواردی از ازدواج اجباری گزارش شده است، اما هنوز آمار دقیقی از تعداد و میزان این آسیب اجتماعی ثبت نشده است، سازمان نظام پزشکی درصدد ارائه آماری در این خصوص میباشد.
کار پایه مفهومی
– تعریف اجبار و تحمیل
در فرهنگ علوم اجتماعی، در مورد تعریف واژه اجبار چنین بیان شده است: اجبار[1] از ریشه لاتینی consrigere به معنای فشار دادن است و از نظر مفهومی، به معنای تحمل آزار جسمانی یا روانی است، خواه به جهت آنکه فرد علیرغم میل خود به انجام کاری مجبور شده است و خواه بدان جهت که از انجام آنچه میخواسته بازداشته شده است. فعل اجباری یعنی کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد (معین، 1378: ج1، ص146) و منظور از تحمیل، واداشتن کسی به انجام کاری یا پذیرش چیزی برخلاف میل او است. (انوری، 1381: ج3، ص1643)
– تعریف ازدواج
مقصود از ازدواج، پیوند زناشوئی رسمی میان دو جنس مخالف است؛ در صورتی که آنها شرائط شرعی و قانونی لازم را داشته باشند.
– تعریف ازدواج تحمیلی
ازدواج اجباری، پیوند زناشوئی رسمی است که در این پیوند، رضایت و اراده زوجین یا یکی از آن نادیده انگاشته میشود و برای برقراری این پیوند، از انواع فشارهای جسمی و روانی استفاده میگردد.
انواع ازدواجهای اجباری
در طول تاریخ و در اقصی نقاط جهان، اقوام و اشخاصی بودهاند که زنان را همچون کالا یا وسیلهای برای مقاصد سیاسی، اقتصادی و رفع اختلاف قبایل پنداشتهاند و بیآنکه به آرزوها، انتظارات و حقوق طبیعی آنان کمترین توجهی نمایند، آنها را در یک شرایط ناخواسته، وادار به ازدواج و زناشوئی اجباری نمودهاند. برخی از انواع ازدواجهای اجباری در طول تاریخ به شرح ذیل است:
– ازدواج رُبایشی
در ازدواج ربایشی[2]، قبیلهای که همه افتخارش جنگاوری و نبرد تعریف شده بود، شیوه خاصی را در همسرگزینی اتخاذ مینمود. در این شیوه مرد با اسب، دختری را که بر اسب نشسته دنبال میکرد و دختر تلاش مینمود تا از دست او فرار کند، چنانچه مرد میتوانست او را به چنگ آورد، همسرش را ربوده بود. ویل دورانت این رسم را در اسپارت نیز مشاهده کرده است. در اسپارت پدر و مادر، مسئول تدارک ازدواج فرزندان خود بودند، داماد برای تصاحب عروس پول نمیپرداخت، وی میبایست عروس را به زور از خانهاش بیرون بکشد و عروس موظف است که در مقابل او ایستادگی نماید، از این رو در نزد اسپارتیان کلمه زناشوئی به معنی ربودن بود، در مواردی نیز جمعی از مردان و زنان مجرد را که از لحاظ عدد مساوی بودند، در اتاقی تاریک گرد میآورند تا در تاریکی، هر یک از مردان، شریک خود را از میان دختران برگزیند. (ویل دورانت، 1349: ص150)
در برخی ملل قدیم نظیر هندوها و چینیها و بسیاری از قبایل وحشی، ازدواج خارجی سه نوع بود که یک قسم آن اسیر کردن و ربودن پنهانی زن، علیرغم مخالفت زن و بدون اطلاع خانواده وی بود. در واقع زن گرفتن یک مرد عبارت بود از اسیر کردن و تصرف حیوان بارکشی که برای جمعآوری هیزم، آوردن آب و سایر کارهای پرمشقت آن نواحی به کار آید.(مصلحتی، 1379:ص 43)
– ازدواج یغمائی
زناشوئی یغمائی در عربستان دوران جاهلیت بسیار معمول بود. منظور از ازدواج یغمایی یا زناشوئی به وسیله تاراج آن است که مرد یا زن را به منظور زناشوئی بربایند و بر یغما و تاراج ببرند. طرف یغماگر معمولاً مرد بود. این نوع زناشوئی بیشتر در زمان جنگ و نزاع و شبیخون اتفاق میافتاد که طرف پیروز همه چیز از جمله زنان را به یغما و اسارت میبرد. برخی محققان معتقدند علت نفرت عرب جاهلیت از دختر و زنده به گور کردن وی، بیشتر در اثر رسم ازدواج یغمائی بوده است. (مصلحتی، 1379: ص44)
– ازدواج ورّاثی
در کشور گابن، سابقاً بعد از مرگ شوهر، زن یا زنان وی متعلق به وارث یا وارثان قانونی او بود. وارث میتوانست یا خود از زن استفاده کند یا او را به اقوام دورتر متوفی انتقال دهد. در قبیله «یاریبای» آفریقا، پسر، زن بیوه پدر را به ارث میبرد. اگر زن مادر او بود فقط برای استفادة بارکشی و کار کردن از او استفاده میبرد و اگر مادرش نبود میتوانست با او همبستر شود. (مصلحتی، 1379: ص 63)
– ازدواج از طریق خرید همسر
نظام پدرسالاری و انتساب فرزند به پدر موجب شده بود تا مردان برای همسرگزینی به خرید همسر یا همسرانی اقدام نمایند، این وضع با کالا شدن یا کالا پنداری زنان همراه بوده و در طول تاریخ به صور گوناگونی صورت گرفته است. در بابل کسانی که دختران در سن ازدواج داشتند، آنان را به محلی میآوردند و دلالها آنان را توصیف کرده و میفروختند، ولی هر یک از دختران را فقط به شرطی به فروش میرساندند که همسر نامیده شوند، به همین مناسبت نیز در عصر «هومر» در یونان باستان، از دختران «گاوآور» نام برده میشود، به زعم «گونتر» خرید زن، اساسیترین شکل ازدواج بین اقوام هند و اروپایی و مردم آلمانی نژاد بوده است، به طوری که ازدواج از طریق خرید در حقیقت همان ازدواج هندو و اروپایی است. «لوی» نیز در بین اقوام ساکن در آمریکای شمالی به همین رسم اشاره میکند. (ساروخانی، 1379: ص 79)
در روم قدیم یکی از اقسام رایج ازدواج، خرید و فروش دختر بود. در اقوام بدوی دختر را به معنای واقعی و حقیقی میفروختند. قیمت دختران جوانتر بیشتر بود. زیرا آنها ازدواج را امری تجاری میدانستند که رضایت فرد در آن بیاهمیت است. در این قسم ازدواج (خرید زن) برای اقوام بدوی دو خاصیت وجود داشت: اول استفاده مادی از زن به وسیله کار کردن و دوم، هر نوع معاملهای که مرد صلاح میدانست که با زن انجام دهد نظیر اجاره دادن، قرض دادن، معاوضه کردن و فروختن او. (مصلحتی،1379: ص61)
– ازدواج سیاسی
یکی از انواع ازدواج تحمیلی که در ایران و سایر ملل ریشه کهنی دارد، ازدواج دختران برای رفع خصومت و فرونشاندن آتش جنگ و خونریزی بوده است، چنین ازدواجی اغلب به عنوان نفع و صلاح کشور شمرده میشد. در این نوع ازدواج، دختر پادشـاه یا یکی از بزرگان و اشرافزادگان کشـور بنا بـه مصـالح سیـاسی با شـاهزاده یا پادشاه کشور دیگر ازدواج مینمود. به طور نمونه ازدواج خسرو انوشیروان با دختر خاقان ترک از این نوع ازدواج است. خاقان ترک اطلاع مییابد که انوشیروان به قصد جنگ بـه حرکت درآمده اسـت، ایـن خبر موجب نگرانی وی میگردد، نـاگزیر برای چـارهاندیشی بـا بزرگان و خـردمندان بـه مشورت مینشیند، آنـان بهاتفاق، تنها راه جلوگیری از جنـگ و ایجـاد صلح و دوستی را، وصـلت با انـوشیروان میداننـد، انـوشیروان فـرستادگان خاقان را میپـذیرد و از پیشنهاد ازدواج، استقبال میکنـد، ایـن وصلت و خویشاوندی جنگ مهیبی را به صلح و آرامش مبدل میکند. (حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران، 1369: ص 182)
– ازدواج مبادلهای
ازدواج مبادلهای[3] یکی از رسومی است که در مناطقی از ایران و کشمیر رواج داشته و گاهی به نام «گاو به گاو» یا «زن به زن» نیز نامیده شده است. بر طبق این رسم دختران یا مادران بیوه وادار به ازدواج با پسر یا مرد خانوادهای میشوند که برادر یا پدر آنها خواهان ازدواج با دختر یا مادر آن خانواده باشد. ازدواج مبادلهای صور گوناگونی دارد:
الف)- در این نوع ازدواج، خواهران به عنوان همسر مبادله میشوند.
به روایت «گونتر» در استرالیا و گینة نو و بخشی از اقیانوسیه رسم رایج بر این است که دو مرد، خواهران خود را به عنوان ازدواج مبادله نمایند. در استرالیا هم مرد، زن نمیگرفت، مگر اینکه خواهران یا دختران خود را در ازای زنی که گرفته بود، به آن خانواده میداد.
ب)- در میان شاهزادگان اروپا، مبادله یک برادر یا یک خواهر از یک خانواده با یک برادر و یک خواهر از خانواده دیگر وجود داشته است.
ج)- هر گاه فردی از یک کلان به ناچار دختری از کلان دیگر را میگرفت و به رسم همخونی توتمی احترام میگذاشت، باید کلانی که دخترش ازدواج کرده است، دختری را در ازای آن مطالبه نماید. (ساروخانی، 1379: ص 87)
د)- مطابق رسمی در میـان بـرخی از اقـوام و عشیرههای عرب اسـتان خوزستان، هنگامی که به یکی از بزرگان قوم و قبیلهای مصیبتی وارد میشود، دختری جوان را به عنوان هدیه برای عرض تسلیت و کاهش غصه، به او هدیه میدهند.
ه)- «نهوه» عبارتست از اینکه دخترعمو مکلف است با پسر عمو ازدواج کند و چنانچه او رضایت ندهد، دختر برای همیشه حق ازدواج ندارد. در برخی موارد پسر عمو، یک یا دو زن دارد، ولی علاقمند است که دختر عموی خود را به عنوان همسر سوم یا چهارم خود انتخاب کند. (افشار سیستانی، 1373: ج2، ص755) در این شرایط اگر دختران، مخالف ازدواج با پسر عمو باشند و از دستور پسر عمو سرپیچی کنند با فرمان او در خانه پدری باقی مانده و تا پایان عمر حق ازدواج ندارند.
این رسوم در گذشته رواج بیشتری داشت، البته اخیراً مواردی از سنتهای غلط گزارش شده است؛ به طوری که شماری از دختران تحصیلکرده و فرهیخته به جهت این نوع ازدواج اجباری توسط والدین یا برادر خود در منزل حبس شدهاند. (روزنامه اعتماد، 4/8/1382 – مصاحبه مشاور استانداری خوزستان)
همه مراجع عظام تقلید این نوع ازدواج را باطل دانستهاند، زیرا رضایت زن در عقد ازدواج نادیده انگاشته شده است.[4] فتوای رایج فقهای معاصر این است که رضایت دختر و اذن پدر، هر دو در جواز عقد نکاح، لازم است و قانون مدنی[5] نیز بر همین فتوا استوار شده است.
شیوههای ازدواجهای تحمیلی
ازدواجهایی که به طور ناخواسته بر فرد تحمیل میشود، به دو دسته تقسیم میشوند: اول: ازدواج تحمیلی بهشیوه مستقیم که در این فرآیند یکی از اعضای خانواده ـ به طور معمول برادر یا پدرـ دختر را وادار به پذیرش ازدواج با مردی میکنند که دختر به زندگی مشترک با او راضی نیست، غالباً انگیزههای اقتصادی یا سیاسی در این نوع ازدواجها موثر بوده است. دوم: ازدواج اجباری که به شیوة غیرمستقیم بر فرد تحمیل میشود. اینگونه ازدواجها زیرفشار ساخت اجتماعی بر دختران جوان تحمیل میشود. در عصر حاضر، ازدواجهای تحمیلی به شیوه غیرمستقیم شیوع زیادی یافته است و شاید به همین جهت است که دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن مددکاری ایران اظهار داشته است که 95 درصد ازدواجها در فرهنگ ما اجباری است.
علل و عوامل ازدواج تحمیلی (شیوه مستقیم)
شناخت زمینهها و عوامل یک پدیده، پیشبینی، برنامهریزی و کنترل آن را تسهیل میکند. امروزه دیگر تبیین تک خطی از پدیدهها که همه حوادث اجتماعی را تنها به مدد یک عامل تفسیر و تبیین مینمود، چندان جایگاهی در علوم ندارد و معمولاً ترکیبی از چند عامل در تبیین یک پدیده مطرح میشود.
در پیدایی ازدواج اجباری به شیوه مستقیم نیز بسیاری از عوامل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تأثیر دارند که در این قسمت هر یک از عوامل به اجمال بررسی میشود:
عوامل فرهنگی
فرهنگ، در شکلدهی رفتـارها و هنجارهای اعضـای جامعه نـقش تعیین کننـدهای دارد، زیـرا فرهنگ، کنشها و نـقشهای نهاد اجتماعی را بـا تـوجه بـه موقعیـتهای اجتماعی، زیستی و اقلیمی، تعریف و تعیین میکند.
شناخت و تصویر از یک پدیده و نوع کارکردهای آن در سیستم اجتماعی، یکی از مهمترین عوامل فرهنگی در بروز رفتار آدمی نسبت به آن پدیده است.
امروزه با وجود فرصتهایی که در اغلب جوامع برای زنان ایجاد شده است و آنان از شرایط و پایگاه خود در نظام اجتماعی آگاهی یافتهاند، علاقمندند تا در سرنوشت خود دخالت نموده و در این خصوص استقلال نظر داشته باشند، لیکن عدهای آنها را از این حق خدادادی و طبیعی محروم میسازند.
بیتردید نگاه نادرست به زنان در جامعه، در شکلگیری ازدواجهای اجباری مؤثر است.(www.hamshahri.net( تفکر کالاپنداری زن و استفادة ابزاری از او موجب میشود تا اراده، تصمیم و تمایل زن در فرآیند همسرگزینی نادیده انگاشته شود و مقاومت دختران برای ایفای نقش در سرنوشت خود، نوعی گردن کشی و بیحرمتی نسبت به والدین تلقی گردد.
– نگرشها و باورها
برخی از خانوادههایی که دختر خود را بدون جلب رضایت به ازدواج مردی درمیآورند، براین پندار هستند که زن، جنس درجه دومی است که میبایست پیوسته در همه چیز حتی تمایلات قلبی و روحی، تابع مرد باشد و استقلال او در انتخابها و گزینشهایش، به ضرر او و خانوادهاش خواهد بود. این زعم ناآگاهانه، آنگاه اثربخش خواهد شد که مردی ثروتمند و در سنین بالا، به خواستگاری دختر جوانی میرود که او هیچ علاقه ویژهای به آن مرد ندارد و آیندة روشنی را در زندگی مشترک با وی احساس نمیکند. در این شرایط، چنانچه دختر به درخواست ازدواج او پاسخ منفی بدهد، دیگران بر اساس تصوری نادرست، اظهار میدارند که لزومی ندارد در آغاز ازدواج، دختر به طرف مقابل علاقمند باشد و در جریان زندگی به همدیگر علاقمند خواهند شد!!
پندار جنس دومی زن، گاه به گونهای دیگر به حذف تمایلات و آرزوهای دختران دمبخت میانجامد. به طور نمونه هنگامی که دختر خواستگاران متعددی دارد و به هیچیک پاسخ مثبت نمیدهد؛ برخی خانوادهها اصرار میکنند که باید با فلان فرد ازدواج کند، زیرا اگر دختر آزاد گذاشته شود، از هر فردی ایراد میگیرد و از زیر بار ازدواج شانه خالی میکند… .
در برخی موارد نیز این تفکر که «بخت خوب، همان بخت اول میباشد»، موجب شده است بسیاری از دختران در سنین پایین و اغلب ناخواسته ازدواج نمایند.
اما باید توجه داشت که هیچ یک از بهانههای گذشته، نمیتواند مستمسکی برای تحمیل اراده و تصمیم دیگران در ازدواج دختر گردد، در اینجا منطقیترین شیوه برای متقاعد ساختن دختران به ازدواج، ارائه مشاورههای علمی در خصوص شرائط و ملاکهای همسرگزینی با الهام از الگوهای دینی است و به جای تحمیل اراده به آنان میبایست با واقعبینی تمام، شرایط اجتماعی و فرهنگی را تشریح کرد و دلسوزی پدران و مادران را به آنان گوشزد نمود و از سوی دیگر خانوادهها را با روحیات و اقتضائات جوانی و استقلال خواهی دختران در گزینش همسر مناسب آشنا ساخت.
– آداب و رسوم
آداب و رسوم یکی از مهمترین عوامل اجتماعی است که رفتار و عمل انسانها را در یک جامعه شکل میدهد و معمولاً با نوعی تقدّس و احترام ویژه همراه است. در تعریف آداب و رسوم ذکر شده است که آداب و رسوم هنجارهایی برای هشدار به مردمان است تا فعالیتهای روزمرة خود را بر روال عادی و مرسوم انجام دهند، زیرا رویگردانی از آنها، موجب مخالفت و رد دائم دیگران میشود. (کوئن، 1371: ص73) البته تمام آداب و رسوم یک جامعه را نمیتوان بهطور کامل پذیرفت، بلکه میبایست آنها را با معیار عقل، دین و علم محک زد و کارکرد و نقشآفرینی آنها را در سعادت و رفاه اجتماعی انسان مورد ارزیابی قرار داد، چنانچه رسوم اجتماعی با سه عامل گذشته مخالفتی نداشته باشند، مثبت تلقی میشوند و در غیر این صورت، بیارزش بوده و میبایست آنها را علیرغم تثبیت و استحکام در جامعه، حذف نمود.
آداب و رسوم طائفهای در پارهای از مناطق کشور، موجب بروز ازدواج تحمیلی شده است. این آداب و رسوم به قدری در روابط اجتماعی قوی و قدرتمند عمل میکند که گویی مفرّی از آنها نیست و هرکه با آن ستیز کند از تمام امتیازات اجتماعی محروم میشود.
مطابق رسم هدیه و «نهوه» که از سنتهای کهن در برخی اقوام و عشیرههای استان خوزستان است، پس از مرگ بزرگ خانواده و طائفه، مراسمی در حضور شیخ قبیله انجام میشود و یکی از افراد بزرگ خانواده نسبی متوفی، دختر خود را جهت تحکیم پیوند و تسلی خانواده متوفی به یکی از فرزندان متوفی هدیه میدهد و در مورد نهوه دختر عموها بدون اجازه پسرعموها حق ازدواج ندارند. در برخی موارد پسر عمو با دختر عمو همکفو نبوده و یا پسرعمو علیرغم داشتن دو یا سه زن، قصد ازدواج با دختر عمو را دارد…
هرچند این رسوم مقداری کمرنگ شده است، اما به هر حال در روابط اجتماعی و خانوادگی آن طوائف به صورت یک واقعیت اجتماعی حضور دارد.
عوامل اقتصادی
بسیاری از مردم چنین میپندارند که رمز رفاه و سعادت آنان در دستیابی به ثروت و پول بیشتر است و چنانچه معیشت آنان تأمین گردد، دیگر در زندگی هیچ مشکلی نخواهند داشت، زیرا پول، حلّال همه مشکلات است!! بر اساس همین باور غلط گاهی برای رهایی خود از زیر بار فشارهای اقتصادی، دختران جوان خود را به ازدواج با مردان مسن و پولدار مجبور میکنند، معمولاً این گونه ازدواجها برای دختران جوان، خوش عاقبت نبوده و با بالا رفتن سن، مردان سالمند با سوء ظن و بدبینی شدید با همسر جوان خود رفتار میکنند و پیوسته او را در معرض سؤالات و بازخواستهای مختلف قرار میدهند.[6]
از سوی دیگر فقر و نیازمندی اقتصادی خانوادهها در برخی مناطق، به ویژه مناطق مرزی موجب فروش دختران تحت عنوان ازدواج شده است. در حالی که در اغلب موارد مردی که این دختر را با پرداخت پول به خانواده دختر، به عنوان همسر گرفته است، با تبانی باندهای فحشای داخلی و خارجی، به سوی دنیای فساد و تباهی سوق میدهد.
عوامل روانشناختی
یکی از مباحث اساسی که روانشناسان از دیرباز بدان توجه بسیار نموده و مباحث فراوانی پیرامون آن مطرح کردهاند، «شخصیت» است که نقش کلیدی در تعیین رفتار آدمی دارد و پیوسته در تعامل با محیط اجتماعی قرار دارد. شخصیت، مجموعه صفات درونی، گرایشها و بینشهای نسبتاً ثابتی است که متأثر از فطرت آدمی، محیط اجتماعی و سایر عوامل تأثیرگذار است.
بسیاری از مردم به ویژه آنانکه تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی سنتی قرار دارند، میان شخصیت زن و مرد تفاوت عمدهای قائلند و معتقدند که زنان در ابعاد روحی و شخصیتی معمولاً به سرعت تحت تأثیر واکنشها و سائقههای عاطفی قرار گرفته و نمیتوانند براساس منطق و واقعبینی برای آیندة خویش تصمیمی اتخاذ نمایند و زن را «ضعیفه» خطاب میکنند. این پندار ضعیف انگاری شخصیت زن، دستاویزی برای تحمیل رأی و نظر در مورد ازدواج دختران شده و برخی زنان را در جوامع سنتی، با نوعی تنگ نظری مواجه کرده است؛ البته این بدان معنا نیست که تفاوتهای زنان و مردان در جنبههای عاطفی و خردورزی نادیده انگاشته شود، اما به هرحال نگرش تحقیرآمیز نسبت به شخصیت زن، در پارهای موارد، مجوزی برای دخالتهای بیمورد در حق تعیین سرنوشت زنان شده است.
عوامل اجتماعی
– ساختهای پدرسالارانه
یکی از عوامل اجتماعی ازدواجهای اجباری، ساختهای پدرسالارانه میباشد، مقصود از ساخت رابطه نسبتاً پایدار میان عناصر و اجزای یک مجموعه میباشد که کلیت آن مورد نظر است. از نظر «راد کلیف براون» ساخت جامعه، شبکهای از ارتباطات اجتماعی است که وحدت آنها در شبکة مستمری خلاصه میشود که پایگاهها و نقشها، محور اصلی آن را تشکیل میدهند. (توسلی، 1373: ص 125)
پدرسالاری[7]، سلطه و تسلط مردان بر زنان در همه شئون اجتماعی است. این مسئله در همه جوامع وجود داشته است، گرچه از نظر میزان و ماهیت قدرتی که مردان در مقایسه با زنان اعمال میکنند، تفاوتهای زیادی وجود دارد. (گیدنز، 1373: ص 783) در شبکه روابط اجتماعی، پدرسالاری به صورت روابط نسبتاًُ پایداری درآمده است و این ساخت پدرسالارانه رفتارها و انتظارات ویژهای را بر زنان تحمیل میکند، بسیاری از مردان به مقتضای این ساخت اجتماعی، تحمیل اراده خود را در انتخاب همسر دختر یا خواهر خود، حق مسلم میدانند و مخالفت با آن را «گستاخی دختران» تلقی میکنند. این ساخت علاوه بر استحکام در روابط اجتماعی، بر ساختار ذهنی بسیاری از مردان سایه افکنده و جهانبینی مرد سالارانهای را در روابط اجتماعی با زنان القاء میکند.
– منزلت اجتماعی
اعضای جـامعه در طبقـات اجتماعی مختلفی قـرار دارنـد. طبقـات، موقعیتها و امتیازات ویژهای را برای اعضای طبقه تعیین و تعریف میکنند و معمولاً افراد با چهار معیار قدرت، مالکیت، ارزیابی اجتماعی و پاداش روانی در طبقات متفاوتی جای میگیرند. (تامین، 1373: ص 21)
افراد با داشتن میزان و درصد زیاد معیارهای فوق از امتیازات و منزلت اجتماعی بالایی برخوردار میشوند و در سیستم روابط اجتماعی به عنوان گروه مرجع محسوب میشوند.
پارهای از ازدواجهای تحمیلی در فرآیندی شکل میگیرد که افراد با داشتن طبقه اجتماعی بالا از دختری خواستگاری میکنند، ولی او راضی به چنین ازدواجی نیست، ولی والدین دختر به خاطر انتساب فرد به طبقه اجتماعی بالا، دختر را مجبور به ازدواج با وی میکنند.
علل و عوامل ازدواجهای ناخواسته (شیوه غیر مستقیم)
وجود شرایط سخت فردی، خانوادگی و اجتماعی موجب میشود تا برخی دختران ناخواسته تن به ازدواج دهند، حتی گاه ازدواجهای ناخواسته با فردی انجام میشود که موقعیت مناسبی برای ازدواج ندارد، به طور نمونه دارای فاصله سنی زیاد است، دارای سابقه ازدواج است، در شرایط فعلی دارای زن و فرزند است، یا آنکه در حال متارکة همسرش میباشد و این شرایط از سوی دختر پذیرفته شده نیست اما، شرایط خاصی فرد را به انتخاب نادرست، ناخواسته، تحمیلی و ناخوشایند میکشد، به گونهای که موجب ایجاد عقدههای روانی، نارضایتی زناشوئی و سرافکندگی اجتماعی و بروز اختلالات رفتاری در حوزه خانواده و اجتماع میشود. علل این انتخابهای ناخواسته را در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی به اجمال بررسی میکنیم.
علل فردی
– ترس از فقدان خواستگار در آینده
برای بسیاری از دختران فرصت، شانس و احتمال انتخاب شدن، بعد از سپری شدن زمان مناسب ازدواج، در هالهای از ابهام است و آنها را به انتخاب گزینههایی مجبور میسازد که چندان رضایتی نیز به ازدواج با آن فرد ندارند.
– ترس از عملکرد نادرست خواستگار
گاه برخی از خواستگارانی که اصرار زیادی به ازدواج با فرد خاصی دارند، در هنگام مواجه شدن با پاسخ منفی دختر، او را تهدید به انجام اعمال خطرناک، هتک حرمت و نیز انجام اقداماتی علیه حیثیت و آبروی دختر مینماید، در برخی موارد چنین تهدیدات و اقداماتی منجر به پذیرش ازدواج از سوی دختر میشود، در حالی که هیچ تمایل و علاقه قلبی به وی ندارد.
– ترس از افزایش سن و کاهش فرصت ازدواج
در شرایطی که جوانی و چهرة زیبا مهمترین ملاک انتخاب دختر میباشد (البته جوانگرایی در تمام دنیا وجود دارد) ترس از دست دادن زیبایی و جذابیت، ورود به سنین بالاتر و کاهش فرصت انتخاب و احتمال عدم ازدواج بر افکار فرد سایه میافکند و احساس ناامنی در وی به وجود میآورد. این شرایط فرد را به سوی گزینش ناخواسته سوق میدهد.
– رهایی از تنهایی و اضطراب
گاهی برخی افراد به این دلیل ازدواج میکنند که از تنهایی و اضطراب میترسند، اکثر انسانها نمیتوانند تنهایی را تحمل کنند و افسرده و پریشان میشوند، به همین دلیل تصمیم به ازدواج میگیرند. این انگیزه گاه در جهت منفی چنان شدت میگیرد که فرد دست به انتخابی تعجیلی میزند.
– لجبازی با خواستگاران قبلی
گاهی دختر با عدم تأیید خواستگاری خاص مواجه میگردد، یا آنکه فردی اظهار علاقه ظاهری میکند، ولی خواستگاری نمینماید؛ در این حال احتمال اینکه دختر سریع و شتابزده با فردی دیگر ازدواج کند، بسیار زیاد است، زیرا او با خود میاندیشید که از این طریق بتواند نشان دهد که برای ازدواج هیچ مشکلی نداشته و افراد بسیاری بودهاند که خواستار ازدواج با وی بودهاند. در حالی که این ازدواج ناخواسته، میتواند فرد را تا آخر عمر با مشکلات خاص خود مواجه نماید و زندگی او را تباه سازد.
– اصرار خواستگار
در برخی شرایط خواستگاران، دختر را تحت فشار روحی و اصرار و ابرام قرار میدهند. این امر معمولاً قدرت تحقیق، تفکر و تحلیل را سلب میکند و او را ناخواسته به سوی پاسخ مثبت و ازدواج ناخواسته میکشاند.
– رهایی از سوالات اطرافیان
معمولاً در مجامع عمومی، مهمانیهای جمعی یا فامیلی، از دختر سؤال میشود که آیا ازدواج کردهای یا نه؟ چرا؟! … در حالی که اغلب افراد میدانند که خواستگاری و ازدواج، توسط پسران انجام میدهند، ولی چنین سؤالاتی میتواند موجب اضطراب و ناراحتی دختـر شـود و شـرایط را بـر وی تنـگ نـماید، تـا حدی کـه تصمیم بگیرد خواستگاری را که تمایل چندانی به وی ندارد، انتخاب کند.
– فقدان خواستگاران متعدد
ازدواج ناخواستة برخی دختران به جهت فقدان خواستگاران مناسب است، لذا در این شرایط، دختری که خود را مقید به انجام خواستگاری از سوی پسر مینماید، مجبور است که منتظر بماند تا فردی او را مورد پسند قرار دهد، حتی اگر رغبتی به وی ندارد، ازدواج کند.
– فرار از تحصیل
در برخی خانواده که بیش از حد به تحصیل اهمیت میدهند، حتی تحصیلات را جهت پرستیژ خانوادگی ضروری میدانند، والدین اصرار بر ادامه تحصیل دخترشان دارند، در حالی که دختر علاقهای به تحصیل ندارد و ازدواج را مفری برای رهایی از فشارهای خانواده برای ادامه تحصیل میشمارد، لذا تلاش میکند با ازدواج، ترک تحصیل نماید.
– ترحم و دستگیری از خواستگار
زناشوئی را نباید به منظور دستگیری و ترحم به فردی انجام داد، حس ترحم تا چه مدت میتواند سبب تسکین نیازمندیهای دیگر حیات زناشوئی باشد. (مصلحتی، 1379: صص 36-34) این انگیزة نادرست در واقع به طور غیر مستقیم قدرت انتخاب فرد را تحت الشعاع قرار میدهد.
– پیروی از لذات نفسانی
هرچند برخی دختران میاندیشند ازدواج با فردی که عاشق او میباشد، در واقع اوج خوشبختی و سعادت است، اما در یک تحلیل دیگر میتوان بیان داشت از آنجا که عشق، قدرت درک و تصمیمگیری عاقلانه را سلب میکند، نوعی ازدواج کورکورانه، ناخواسته، دور از دقت کافی است. در این شرایط فرد تسلیم لذات پوچ شده و سر به قهرمان دل میسپارد. اغلب چنین ازدواجهایی ناپایدار است.
علل خانوادگی
– رهایی از شرایط نامناسب خانة پدری
دختران، در برخی خانوادهها، با احساس سربار بودن، تحمیل فشارهای اقتصادی بر خانواده و حس سرافکندگی مواجه هستند. این احساس که در شرایطی مانند برخوردهای کلامی و اعتراضات مستقیم پدر یا سایر اعضای خانواده (تنی یا ناتنی) اوج میگیرد، میتواند فرد را به این تصمیم نادرست سوق دهد که ازدواج تنها راه رهایی از این مشکلات است، لذا باوجود عدم علاقمندی به فرد مقابل، فقط به جهت ناخشنودی از رفتارها و مناسبات اعضای خانواده، ناخواسته تن به ازدواج با فردی میدهد که شرایط مناسبی ندارد.
– رهایی از امر و نهیهای خانواده و کسب استقلال
هرچقدر که دختر مجرد در خانه پدری، با امر و نهیهای والدین بیشتر مواجه باشد، احساس مینماید که برای انجام امور خود فاقد استقلال و آزادی نظر و عمل است، لذا احساس فشار و تنگنای بیشتری میکند و تلاش مینماید تا از این فضا خارج شود. در این شرایط ازدواج در نظر او میتواند مفری محسوب شود. در اغلب موارد این موضوع، فرد را به انتخاب نادرست و ناخواسته سوق میدهد.
– رها ساختن والدین از اضطراب
اغلب والدین از تأخیر ازدواج فرزندان خود به ویژه دختران، احساس اضطراب و نگرانی میکنند، حتی خود را در عدم انجام آن گناهکار و مقصر میشمارند. در این شرایط برخی دختران، ازدواج ناخواسته را میپذیرند تا فرد را به دست بازی سرنوشت بسپارند.
– مشکلات و نیازهای اقتصادی خانواده
در خانوادههای با درآمد اندک و پایین که تعداد فرزندان بسیار است، ازدواج دختر میتواند هزینههای زندگی را به مقدار مخارج وی کاهش دهد و تا حدی به اقتصاد خانواده کمک نماید. هرچند تهیه جهیزیه تا مدتی هزینه زندگی را برای والدین افزایش میدهد.
– نفوذ و فشارهای والدین
برخی مواقع یکی از دلایل ازدواج افراد، فشار هنجارهای اجتماعی است. تقریباً در همه طبقات و اقشار جامعه، ازدواج تأیید میشود. همین موضوع کسانی را که خیال میکنند به یکدیگر علاقمند هستند با شتاب و عجله به ازدواج وا میدارد.
نفوذ و فشار والدین به فرزندان، میتواند آنها را به سوی ازدواجهای زودهنگام و دور از احتیاط سوق دهد. در برخی موارد والدین با استفاده از نفوذ خود، اصرار بر انجام ازدواج با فرد خاصی دارند. فشار والدین و جامعه بر افراد برای تطبیق با الگوهای بهنجار میتواند کسانی را که تن به ازدواج نمیدهند، به سوی همسرگزینی و ازدواج ناخواسته سوق دهد. در اغلب موارد به سختی میتوان خانوادهها را از مضطرب نمودن فرزندان در ازدواج بازداشت.
– رفع کدورت فامیلی
در برخی موارد، ازدواجهایی انجام میشود تا موجب مصالحه و رفع کدورت اقوام و فامیل با یکدیگر شود. در این شرایط، زندگی یک فرد به طور ناخواسته دستخوش آرزوهای دیگران میشود.
علل اجتماعی
– رهایی از تحقیرهای اجتماعی
از آنجا که نقش مادری و همسری زن از سوی اجتماع مورد تأیید است، لذا هرگونه سستی یا عدم موفقیت و ناکامی در دستیابی به چنین موقعیتی، برچسبها و استهزاهای اجتماعی را به دنبال دارد.
– ورود به دنیای بزرگسالی و کسب احترام
درجوامعی که تجرد به مفهوم غوطهور بودن در عالم کودکی، ناپختگی و بیتجربگی است و دختر مجرد در موارد مختلف احساس مینماید که نظر، عقیده و تصمیمگیری وی به جهت عدم تأهل از سوی دیگران پذیرفته نمیشود، سعی خواهد نمود که برای کسب احترام و منزلت اجتماعی ازدواج نماید، هر چند که فرد مقابل شرایط مناسبی نداشته باشد.
– رهایی از قضاوتهای نادرست اجتماعی
تقریباً در تمام طبقات و اقشار جامعه ازدواج مورد تأیید است. لذا جامعه کسانی را که ازدواج نکنند (چه خود نخواهند و چه موردی برای ازدواج نیابند) به عنوان افرادی میشناسد که از پذیرش مسئولیت زندگی زناشوئی طفره میروند و در برابر ازدواج مقاومت میکنند یا از بار وظایف اجتماعی شانه خالی میکنند،… (گاه بیان میشود که زن مجـرد هـم از لحـاظ وظایـف اجتماعی و هـم از لحـاظ خـودکفایی و استقـلال شکستخورده است…)چنین قضاوتهایی میتواند فشارهایی را بر فرد وارد سازد و او را مجبور نماید که ناخواسته به ازدواجی تحمیلی تن در دهد.
– رهایی از برچسبهای اطرافیان
در برخی فرهنگها، تجرد دختران به مفهوم عدول از رعایت مسائل اخلاقی تلقی میشود و اغلب این تصور که اگر دختر ازدواج نکند، غریزه جنسی او را رها نخواهد کرد، در اذهان وجود دارد. این تفکر و قضاوت در مورد رفت و آمدها و اخلاقیات دختر، با برچسبهای اخلاقی و بروز رفتارهای اغواگرانه برخی مردان همراه است و دختر را در فشارهایی قرار میدهد که برای رهایی از آن شرایط، با فردی که هیچ تمایلی به وی ندارد، ازدواج میکند.
– کسب جاه و مقام و تغییر موقعیت طبقاتی
امروزه برخی از افراد ازدواج میکنند تا در اثر آن به تحول، جاه، مقام و موقعیت بالای طبقاتی دست یابند. در واقع ازدواج را پل ترقی خود به مراتب بالای اجتماعی میدانند و علیرغم آنکه تمایل و علاقهای به فرد مقابل ندارند، فقط به حسب موقعیت بالاتر فرد مقابل ازدواج میکنند.
پیامدهای ازدواجهای تحمیلی
به اعتقاد روانشناسان، ازدواج میبایست بر پایه اخلاق، عشق، محبت و درک متقابل دو انسان شکل گیرد تا بتواند جوانههای امید و خوشبختی را به همراه آورد. اکراه در همسرگزینی، این پیوند مقدس را به صورت یک کابوس وحشتناک درمیآورد و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان را با آسیبهای جدی مواجه میسازد. شاید درک تمام زوایای پنهان و آشکار ازدواجهای ناخواسته بسیار مشکل باشد، اما با این وصف، مطالعه شواهد تجربی برخی از این ناهنجاریها، میتواند تا اندازهای مشکلات و زیانهای ناشی از ازدواج تحمیلی را به تصویر کشد.
آسیبهای فردی
– آسیبهای جسمی
اولین عوارض منفی ازدواجهای اجباری (به ویـژه در سنین پـایین) متـوجه بـدن و جسم زنان شده و بر سلامت جسمی آنان تأثیر بسیار منفی برجای میگذارد. کمترین عوارض جسمی ازدواج اجباری برای دختر بچهها، بیماریهای دستگاه باروری زنان، مرگ و میر دختران و کودکانشان، تولد کودکان نارس و عوارض ناشی از آن، عدم قدرت کافی دختران در نگهداری کودکان خود، سوء تغذیه کودک و مادر و … است. ازدواج اجباری، نه تنها عوارض خطرناکی بر دختران کم سن و سال دارد، برای دخترانی هم که در سن مناسب ازدواج، به اجبار و ناخواسته ازدواج کردهاند، مشکلات بسیاری را ایجاد میکند. )www.hamshahri.net(
دخترانی که در سنین پایین و به اجبار والدین خود روانه خانه همسر میشوند، علاوه بر حاملگیهای ناخواسته و زودرس، در معرض عوارض جبران ناپذیر جسمی قرار میگیرند، زایمان و شیردهی هم به این عوارض منفی اضافه خواهد شد و تأثیرات ناگوار ازدواج تحمیلی را چندین برابر خواهد ساخت.
– آسیبهای روحی و روانی
اغلب دخترانی که با اجبار والدین راهی خانة شوهر شدهاند، دچار اختلالات روحی و روانی میشوند و بهداشت روانی آنها به خطر میافتد، آنان به یکباره از کانون گرم خانواده جدا شده و سایه فردی را بر بالای سر خود میبینند که هیچ علاقه و رغبتی به او ندارند، به ویژه در صورتی که فاصله سنی محسوسی میان زن و شوهر وجود داشته باشد.
فقدان شبکه ارتباطی محبت آمیز میان زن و شوهر، خانواده را به کانون درگیری، کشمکش و تضاد تبدیل میکند و تفاهم را که سنگ زیرین بنیان خانواده است، ویران مینماید. زوجین با هر حرکت مشکوکی با برچسب سوء ظن، با همدیگر رفتار میکنند هرچند که در زیر یک سقف زندگی میکنند، در حالی که طلاق روانی و عاطفی میان آنها رخ داده است.[8] در چنین اوضاع نابسامانی، زن، انزوا طلبی اختیار کرده و خود را سهیم و شریک زندگی نمیداند و تنها به دلیل شرایط اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی به زندگی خانوادگی ادامه میدهد.
از دست دادن امید به زندگی، عدم وجود تصویر موفقیتآمیز برای زندگی خود و فرزندان، یکی دیگر از اختلالات عاطفی و روانی ازدواجهای تحمیلی به شمار میرود، مجموعه این فشارهای روانی، ایجاد هرگونه ابتکار، طراوت و نشاط را در محیط خانه برای این افراد از بین میبرد و خانه را برای آنان به زندانی با میلههای روانی و نامرئی تبدیل میکند.
هنگامی که این زنان خود را با زنان دیگر مقایسه مینمایند، احساس ناکامی و حقارت میکنند، در این صورت، آگاهانه به ناتوانی و ناشایستگی خود پیبرده و خود را در مقایسه با دیگران، پایینتر و درماندهتر از آنان احساس میکنند. (پارسا، 1370: ص237)
یکی از عوارض زیانبار ازدواج اجباری برای زنان بروز روحیه پرخاشگری است، این اندیشه که نتوانستهاند در پرتو زندگی مشترک به احساس خوشبختی و سعادت دست یابند، آنها را به سوی انتخاب پرخاشگری به عنوان وسیله و مکانیسم دفاعی سوق میدهد. همچنین ازدواج اجباری معمولاً به نارضایتی فرد از حیات فردی و خانوادگی و نهایتاًُ به سوی انتخاب گزینهای نامناسب، به نام خودکشی جهت رهایی و خلاصی از شرایط نامناسب زندگی سوق میدهد.
از سوی دیگر ازدواج اجباری دختران کم سن و سال در هنگام تحصیل، آنها را از اتمام مدرسه و فراگیری دروس آموزشی محروم کرده و از رشد و تعالی و درک صحیح زندگی باز میدارد. همین امر منجر به ضعف ادراک شرایط اجتماعی، جامعهپذیری ناقص، ناتوانی در کنش متقابل آنها با اعضای جامعه میشود و از سوی دیگر این دختران به جهت عدم اتمام تحصیلات، از انتخاب شغل مناسب و استقلال اقتصادی باز میمانند. آنها در اثر نداشتن تحصیلات، در جامعه کنونی، از احراز منزلت و پایگاه اجتماعی مناسب محروم شده و در نظام روابط پیچیدة اجتماعی دچار عوارض ناخواسته میشوند.
– آسیبهای خانوادگی
بیتردید شرط موفقیت یک ازدواج، علاقه و تمایل قلبی (دختر و پسر) میباشد. اگر هر یک از آنها از ابتدا با ازدواجشان موافق نباشد، طبیعی است که نمیتواند همسر خوبی برای دیگری باشد. زیانهای ناشی از ازدواج تحمیلی به آسیبهای فردی منحصر نمیشود و به کوچکترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده، سرایت نموده و روابط عاطفی میان زوجین را با چالشهای جدی مواجه میسازد. سست شدن بنیان خانواده، طلاق و فرار از منزل، سوء ظن، نداشتن تفاهم میان زوجین، همسر آزاری و همسرکشی و وجود فرزندان بزهکار، … از جمله پیامدهای ناگوار این نوع ازدواجها محسوب میشود. در واقع زندگی اجباری با فردی که هیچ علاقهای به او وجود ندارد، بیتردید موجب نارضایتی از زندگی زناشوئی میشود. محققان در طی مطالعات خود دریافتهاند همسرانی که با رضایت و شادمانی ازدواج کردهاند، نسبت به همسرانی که زندگی زناشوئی را با اکراه و اجبار و تحمیل آغاز کردهاند، به میزان کمتری از سخنان مخالف، تند و پرخاشگرانه استفاده میکنند و بیشتر به گردآوری اطلاعات درباره موضوع مورد اختلاف جهت رفع مشکل میپردازند. شوهران دسته اول (خشنود از زندگی زناشویی) بیش از دیگر شوهران آشتی پذیرند، ولی شوهران دسته دوم (همسرانی که دارای مشکلاتی هستند و با اجبار ازدواج کردهاند)، غالباً به ناسزاگویی پرداخته و توجهی به سخنان طرف مقابـل نـدارند. (مصلحتی، 1379: ص170) در ادامـه بـرخی دیـگر از آسیبهای خانوادگی ناشی از ازدواج تحمیلی به قرار ذیل است:
– فرار از خانه
فقدان امنیت در محیط خانه، تهدیدهای آزار دهنده و تعارضهای کلامی، میتواند خانه را در نظر دختران و زنان همچون کابوس وحشتناکی درآورد که برای رهایی از آن باید به دنبال فرصت مناسب باشند. در این موقعیت، سلامت روانی در ساخت خانواده تضمین نشده و خانواده از کارکردهای اصلی خویش خارج میشود.
اجبار دختران به رهایی از تحصیل و تحمیل ازدواج از سوی والدین، احتمال اقدام به فرار از خانه را در آنان افزایش میدهد.
– همسرکشی
همسرکشی پدیده بسیار خطرناکی است که در دوران حاضر در حال شیوع و گسترش میباشد، نتایج پژوهشها نشان میدهد که همسرکشی عمدتاً در گروه سنی 18 تا 24 سال بوده و در تمامی طبقات اجتماعی اتفاق میافتد، مطابق آمار، بیشتر زنان مجرم، کم سواد یا بیسواد بودهاند و 80 درصد زنان همسرکش، خانهدار میباشند؛ این امر نشان میدهد که آنها فشار مضاعفی را تحمل کرده و با این کار از محرومیتهایی که در خانه و جامعه با آن مواجهند، انتقام میگیرند. (www.iranKhabar.com)
زنان در ازدواجهای اجباری هزینههای فراوانی را برای رهایی از زندگی تحمیل شده به خود متقبل شدهاند و بر این اساس در برخی موارد تنها راه رهایی از محرومیت و فشار و نابرابری را اقدام به قتل همسر خود یافتهاند. در استانهایی که رسیدگی به دادخواهی زنان برای طلاق آسانتر بوده است، میزان همسرکشی نیز کاهش چشمگیری داشته است.
– انحطاط اخلاقی
نارضایتی و برآورده نشدن نیازهای عاطفی و روحی زنان، زمینه و بستر مناسبی را برای فساد اخلاقی آنها و ناراحتی از زندگی زناشوئی مهیا میکند، زیرا آنان خوشبختی و آرامش روحی خود را در سایه مرد دیگری جستجو میکنند. شواهد تجربی نشان میدهد در نظر نگرفتن علاقه دختران تا چه اندازه میتواند سرانجام یک خانواده را به تباهی کشانده و آنان را به بزهکاری و کجروی سوق دهد. از آنجا که این زنان معمولاً در سنین پایین و بدون شناخت فلسفة زندگی مشترک به ازدواج تحمیلی تن دادهاند، به زودی از خانه گریخته و در خیابان پرسه میزنند و در خانههای فساد به خدمت گرفته میشوند.
– کجرو شدن فرزندان
انسان در کانون خانواده جامعهپذیر شده و با ارزشها، هنجارها و انتظارات دینی و اجتماعی آشنا میشود و با آنها انس میگیرد، البته سهم خانواده در فرآیند تربیت، نسبت به سایر عوامل مهمتر است. پدر و مادری که در تعامل با یکدیگر دچار نوعی تناقض اخلاقی و رفتاری میشوند، در تربیت فرزندانی سالم و مطابق با هنجارهای دینی و عقلانی و اجتماعی ناکام میمانند. مادری که از زندگی خود ناراضی است، در ایفای «نقش مادری و تربیتی» خود ناتوان میماند و نمیتواند فرزندانی تربیت نماید که هنجارهای دینی و اجتماعی را پذیرفته باشند. در ازدواج اجباری به دلیل این که زن از آرامش روحی لازم برخوردار نیست و نمیتواند در محیط خانواده نقش تربیتی خود را نسبت به فرزندان، به خوبی ایفا کند، کجرو شدن فرزندان دور از انتظار نخواهد بود.
– طلاق
از پیامدهای بسیار ناگوار ازدواج تحمیلی، گسست بنیان خانواده است. متأسفانه بر اساس آمارهای ارائه شده، میزان پدیده طلاق ظرف 40 سال گذشته در جهان سه برابر افزایش یافته است، در ایران نیز از هر 1000 ازدواج، حداقل 174 مورد آن به طلاق میانجامد. (روزنامه صدای عدالت، 22/7/1382) البته عوامل طلاق متعدد است، ولی بیتردید ازدواج زودهنگام و ناخواسته، احتمال وقوع طلاق را افزایش میدهد.
وادار کردن جوانان بدون توجه به آمادگی و علاقه آنها به ازدواج، میتواند پیامدهای ناخوشایند و جبرانناپذیری را در پی داشته باشد که از اثرات کوتاه مدت آن احساس عدم درک متقابل، عدم توانایی در تأمین هزینههای زندگی و … است که در نهایت موجب نوعی احساس سرخوردگی میشود، به گونهای که تحمل یکدیگر زیر یک سقف برای آنها مشکل بوده و جدایی، تنها راه رهایی خواهد بود. (روزنامه اطلاعات، 27/6/1382)
مطابق آمار در استان چهارمحال و بختیاری، ازدواج تحمیلی یکی از عوامل وقوع طلاق در این استان است. (مجله زنروز،4/8/1377) در کل کشور، ازدواجهای اجباری، عامل 30 درصد از طلاقها اعلام شده است. (روزنامه همشهری، 15/7/1380)
آسیبهای اجتماعی
– عدم ثبت نکاحی
معمولاً ازدواجهای اجباری که در سنین پایین انجام میشود، در دفاتر رسمی ازدواج ثبت نمیشود و انگیزهای برای آشکارسازی آن وجود ندارد، زیرا خانواده این دختران، به ویژه پدران، به غیر قانونی بودن اجبار در ازدواج دختر و نیز ازدواج در سنین پایین وقوف کافی دارند، لذا این اتفاق را پنهان میکنند. همین عامل موجب میشود که آمارهای مربوط بهازدواج در مرکز آمار کشور دچار اشکال شود و برنامهریزی اجتماعی با مشکلات عدیدهای مواجه گردد.
– افزایش جرائم و شبه جرائم
تحمیل و اجبار در ازدواج که امری فردی، شخصی و وابسته به رضایت طرفین است، میتواند تعداد خانوادههای آشفته و نابسامانی را افزایش دهد. جامعهای که خانوادههای آن فاقد آرامش و رضایت زناشوئی است؛ جامعهای سالم و عادی از جرائم و آسیبهای اجتماعی نخواهد بود.
راهکارهای مؤثر در کاهش ازدواج تحمیلی
مبارزه با پدیده ازدواج اجباری و تأکید بر حق طبیعی دختران در همسرگزینی، نیازمند اصلاحات وسیعی در ساختارهای اجتماعی و خانوادگی و اطلاع بخشی به زوجهای جوان و اصلاح ضوابط و مقررات قانونی است. در این راستا راهکارهایی که میتواند در کاهش و حتی ریشهکنی چنین پدیدهای تأثیر داشته باشد، به شرح ذیل پیشنهاد میگردد:
1- برگزاری کارگاههای آموزش حقوق در زمینه ازدواج، مشاورة خانواده برای دختران و پسرانی که در آستانه ازدواج قرار دارند، زیرا زنانی که از حقوق خود در فرآیند همسرگزینی و تشکیل خانواده آگاهی داشته باشند با روشن بینی و استحکام بیشتری پا به عرصه زندگی جدید میگذارند. البته آموزش حقوق باید بر پایه اخلاق و دینداری ارائه شود تا دستاویزی برای افزایش تنشهای خانوادگی و اختلالات عاطفی نشود.
2- ارتقاء آگاهیهای خانواده درخصوص حقوق دختران و نیز تبعات ناگوار ناشی از چنین پدیدهای در پیشگیری از ازدواجهای تحمیلی مؤثر است. حکومت موظف است با بدعتها و سنتهایی که مغایر دین، عقل و علم است (نظیر آداب و رسوم خرافی نظیر گاو به گاو، نهوه، هدیه و …) مبارزه نماید. نخبگان اجتماعی در این خصوص نقش مهمی بر عهده دارند، پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد مبارزه با بدعتها میفرمایند: «اذا ظهر البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لغته الله» (کلینی، 1375: ج1، ص54) وقتـی بدعتها در میـان امتم آشـکار گردد، دانشمندان میبایست آگاهی و علم خود را به جامعه عرضه نمایند و هر کس چنین نکند نفرین خدا بر او باد.
3- تدوین قوانین مناسب جهت حمایت از زنانی که قربانی ازدواج تحمیلی قرار گرفتهاند. در این راستا میبایست قوانین و مقرراتی را تدوین نمود که پدر بدون رضایت قلبی و تمایل دختر نتواند او را وادار به ازدواج نماید، در این مورد میتوان برگه رضایتنامه مکتوب و مورد تأیید مراجع قانونی ضمیمه سند ازدواج گردد و تعزیرات حکومتی که در اختیار قاضی و حاکم شرع است، ابزار مناسبی برای کنترل این پدیده باشد. والدینی که فرزندان خود را به اجبار و عدم تمایل او وادار به ازدواج نمایند، باید مورد مجازات و کیفر قانونی قرار گیرند.
4- ضروری است از طریق آموزش و دانشافزایی والدین نسبت بهروحیات جوانان، استقلالطلبی، احترام به انتخاب حق همسرگزینی دختران، از وقوع چنین شرایطی پیشگیری نمود. همچنین میتوان از طریق رسانههای جمعی و همایشهای علمی و کارگاههای آموزشی به خانوادهها آموخت که برای استحکام و دوام یک ازدواج کامیاب، شناخت و صداقت شروط اجتنابناپذیر هستند و اگر این دو شرط با دقت مورد عمل قرار گیرد، میتوان از فریبکاریها و حوادث تلخ و دردناک و جبرانناپذیر پیشگیری نمود. (صادقی اردستانی، 1379: ص267) در همین راستا طراحی نظام و سیستمی هماهنگ از خواست دوراندیشانه پدران و رضایتمندی دختران لازم است، زیرا از یک سو پدران و مادران بر اساس تجربههایی که در زندگی کسب کردهاند و وسعت فکر و اندیشه خود، میتوانند آینده را پیشبینی کنند و از سوی دیگر جوانان خواستههای دیگری دارند؛ تلفیق این دو شرایط ضروری است.
رفتار والدین در زمینة ازدواج اجباری دختر با فرهنگ خانواده، ارتباط و همبستگی ویژهای دارد، خانوادههایی که از رشد فرهنگی بالایی برخوردارند، در زمان ازدواج فرزندان نقش مشاور و راهنما را بر عهده میگیرند و با ارشاد فرزندان خود تصمیمگیری نهایی را بر عهده خود آنها قرار میدهند و در برخی خانوادهها، والدین به جای فرزند تصمیم میگیرند، این امر گذشته از آنکه اخلاقاً نادرست است، از نظر حقوقی و قانونی نیز به درستی ازدواج لطمه میسازد. (عراقی، 1369: ص 33)
5- تعیین سن مناسب ازدواج
یکی از اقدامات قانونی برای کاهش ازدواجهای اجباری، تعیین سن مناسب برای ازدواج است، برخی روانشناسان سن 23 تا 29 سالگی را برای ازدواج پسران و سن 22 تا 24 سالگی را برای دختران پیشنهاد کردهاند (روزنامه همبستگی، 16/6/1382) و برخی دیگر از صاحبنظران سن 18 سالگی را برای ازدواج توصیه میکنند. البته نکته اساسی این است که دختران و پسران در سنین مناسب که رشد فکری و بلوغ عقلانی یافتهاند، ازدواج کنند و حق تصمیمگیری داشته باشند.
6- ضروری است با سردفتردارانی که چنین ازدواجهایی را ثبت میکنند یا افرادی که بدون هماهنگی با این دفاتر، به اجرای عقد ازدواج اقدام میکنند، برخورد قانونی مناسب انجام پذیرد.
7- کاهش هزینههای زندگی، مهار تورم، اشتغالزایی و بهبود ساختار اقتصادی جامعه و حمایت از خانوادههای کم بضاعت که برای تأمین مخارج سنگین زندگی، دختران خود را برای ازدواج با افراد متمول مجبور مینمایند، جهت پیشگیری از این معضل اجتماعی کارساز خواهد بود.
8- گردآوری آمار دقیق از ازدواجهای اجباری در کشور جهت برنامهریزی و سیاستگذاری کلان باید مد نظر قرار گیرد.
فهرست منابع:
افشار سیستانی، ایرج: «خوزستان و تمدن دیرینه آن»، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373.
انوری، حسن: «فرهنگ بزرگ سخن»، انتشارات سخن، 1381.
بیرامی، منصور: «خانواده و آسیبشناسی آن»، انتشارات آیدین، 1373.
پارسا، محمد: «زمینه روانشناسی»، مؤسسه انتشارات بعثت، 1370.
تامین، ملوین: «جامعهشناسی قشربندی و نابرابریهای اجتماعی»، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، نشر توتیا، 1373.
توسلی، غلامعباس: «نظریههای جامعهشناسی»، انتشارات سمت، 1373.
دورانت، ویل: «تاریخ تمدن یونان باستان»، ترجمه امیر حسین آریانپور، انتشارات اقبال، 1349.
ساروخانی، باقر: «مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده»، انتشارات سروش، 1379.
شیخی، محمدتقی: «جامعهشناسی زنان و خانواده»، شرکت سهامی انتشار، 1380.
صادقی اردستانی، احمد: «نیازهای جوانان»، نشر خرم، 1379.
عراقی، عزت الله: «حقوق زن در ازدواج چیست؟»، نشر راهنما، 1369.
کلینی، محمد بن یعقوب: «کافی»، دارالکتب الاسلامیة، 1375.
کوئن، بروس: «درآمدی به جامعهشناسی»، ترجمه محسن ثلاثی، نشر فرهنگ معاصر، 1371.
گیدنز، آنتونی: «جامعهشناسی»، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، 1373.
مصلحتی، حسین: «ازدواج و ازدواج درمانی»، نشر البرز، 1379.
معین، محمد: «فرهنگ فارسی»، ج 1، انتشارات امیرکبیر، 1378.
ـــــــــ : «حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران»، دفتر پژوهشهای فرهنگی وابسته به مراکز فرهنگی، سینمایی، 1369.
پی نوشتها:
قیمت: 100 تومان